اســـــلامِ من

اسلام من , اخبار اسلامی,اخبار انقلاب

بایگانی
آخرین نظرات

جریان شناسی مبارزاتی شهید محمد منتظری(2)

پنجشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۱۷ ق.ظ

همان طور که گفتید شهید محمد منتظری در خارج از کشور تشکیلاتی را به راه انداخته بود. به دو مورد از فعالیت های این تشکیلات اشاره کردید،یکی آموزش نظامی مبارزان و دیگری تهیه اسناد و مدارک لازم برای فعالیت های چریکی این تشکیلات چه هدفی را دنبال می‌کرد و اقدامات دیگر آن چه بود؟ آیا ایشان درآن یک قیام مسلحانه را ساماندهی می‌کرد یا به دنبال فعالیت در راه نهضت امام بود؟
 

الحمدلله جواب سئوالتان در آنچه پرسیدید مستتر بود.شهید محمد منتظری عاشق حضرت امام و به قول معروف درست در خدمت ایشان بود. درایران کسانی بودند که مبارزه مسلحانه می‌کردند و امام هم از این موضوع چندان راضی نبودند.وقتی مبارزان فعالیت های مسلحانه در جریان منفجرکردن اتوبوس حامل آمریکایی ها می‌خواستند ازامام مجوز بگیرند،نقل قول است از حضرت امام که فرمودند:«آیا راننده آن مینی بوس یا اتوبوس که آمریکایی های جنایتکار را حمل می‌کند آمریکایی است و اگر اتوبوس را منفجرکنید،چنانچه فرزندان آن راننده خوب باشند ازنظر شرعی زیر سئوال نمی‌روید؟» یعنی امام در این موارد مراعات می‌کردند و اجازه چنین اقداماتی را نمی‌دادند.ازطرفی مخالف مبارزه هم نبودند.شهید منتظری در خط نهضت امام قرار و فعالیت هایش در زمینه‌های فرهنگی، سیاسی و نظامی بود. البته گروهایی مانند نهضت آزادی فقط مبارزه فرهنگی و نهایتاً سیاسی می‌کردند، ولی بعضی ها به این نتیجه رسیده بودند که ضمن مبارزه سیاسی باید در زمینه های نظامی نیز با در نظرگرفتن مسائل شرعی و فقهی فعالیت هایی داشته باشند.

نیروهایی که در تشکیلات شهید محمد منتظری آموزش نظامی می‌دیدند،پس از اتمام دوره آموزشی چه می‌کردند؟
 

آنها از گروه های مختلف داخل کشور و همچنین مانند ما خارج ازکشوربودند. مثلاً خود من پس ازآنکه در لبنان آموزش نظامی دیدم، درکنار برادران فلسطینی و لبنانی علیه اسرائیل می‌جنگیدم.آقای غرضی و سایر کسانی که از ایران به لبنان می‌آمدند و آموزش نظامی می‌دیدند،عمده فعالیت های نظامی شان در خارج از کشور علیه اسرائیل بود.درکنار این فعالیت های نظامی در زمینه های فرهنگی و سیاسی کارهایی را انجام می‌دادیم. در این میان کسانی هم بودند که از ایران می‌آمدند و آموزش می‌دیدند و چون تمایلی نداشتند بمانند به ایران باز می‌گشتند و در آنجا فعالیت می‌کردند،مانند هفت گروه مختلطی که در سازمان مجاهدین خلق بودند مانند موحدین، منصورون و.... شهید محمدمنتظری کوشش می‌کرد به همه نیروها که برای آموزش نظامی آمده بودند کمک کند، به عبارتی ریشه آموزش نظامی بسیاری از فرماندهان سپاه ونیروهایی که در انقلاب نفش داشتند،شهید محمد منتظری بود. هر کسی ادعا کند که ما به لبنان آمدیم و شهید منتظری را ندیدیم،صراحتاً اعلام می‌کنم که آنها با گروهای چپ همکاری می‌کردند، چون آن زمان گروهای چپ هم آنجا بودند. مثلاً سهراب حق شناس ازباقیمانده های مجاهدین، از طریق گروه های چپ به آنجا آمده بود و در نیروهای چپ فلسطین فعالیت می‌کرد.شهید منتظری همه آنها را می‌آورد و با ارتباطاتی که با یاسرعرفات، ابوجهاد، امام موسی صدر،امل و... برقرار می‌کرد، نیروها را برای آموزش نظامی دراختیار آنها و حتی خود ما هم که آنجا بودیم می‌گذاشت.می‌توانم بگویم نود درصد کسانی که قبل از انقلاب در خارج از کشور در لبنان و سوریه آموزش دیده‌اند درکنار شهیدمحمد منتظری بوده‌اند.
در رژیم گذشته،ناخودآگاه مبارزان تا حدودی به سمت مبارزه مسلحانه کشیده می‌شدند.وقتی مأموران ساواک آنها را تعقیب می‌کردند،آنها می‌بایست چه می‌کردند؟ یک مبارز سیاسی در زمان شاه مجبور بود برای حفظ جانش از دست عوامل ساواک از خود دفاع کند.اگرکسانی که از طریق تشکیلات شهید منتظری آموزش نظامی دیده بودند، اغلب به هدف دفاع از خود آمده بودند و این دوره ها را می‌گذراندند نه به قصد تهاجم و حمله به عبارتی این آموزش ها جنبه تدافعی داشت و به هیچ وجه تشکیلات شهید محمد منتظری برنامه ترورو مبارزه مسلحانه نداشت. تا آنجایی که اطلاع دارم یکی از معدود افرادی هستم که با شهید منتظری بوده و همراه او به کشورهای مختلفی رفته‌ام بعداً وقتی بحث اروپا و فعالیت های شهید منتظری در آنجا شد، بیشتر توضیح خواهم داد. این فعالیت ها اغلب فرهنگی و سیاسی و هدف آن در منگنه قرار دادن رژیم ستم شاهی بود تا از سلطه دست بکشد و حکومت اسلامی برسرکاربیاید.
حضرت امام در سال 49،48 در نجف بحث حکومت اسلامی و ولایت فقیه مطرح کردند. در این زمینه کتاب های متعددی نوشته و اکثر آنها بعداً دوباره با فعالیت های شهید منتظری تجدید چاپ و توزیع شدند. در این میان اشخاصی چون مرحوم فردوسی پور، مرحوم املایی، محتشمی، دعایی در عراق و شهر نجف درس های حضرت امام را به صورت جزوه و کتاب در می‌آوردند و چاپ می‌کردند. از این سو آقای سید حمید روحانی فقط در زمینه تاریخ اسلامی ایران فعالیت می‌کرد و همه اطلاعات را در این باره جمع آوری می‌کرد او هیچ گاه در فعالیت های نظامی و تشکیلاتی شهید منتظری شرکت نمی‌کرد و فقط به دنبال تاریخ بود. نتیجه این تلاش ها تألیف مجموعه ارزشمند«نهضت امام خمینی» بود او در واقع یکی از کسانی بود که سهم به سزایی در پیروزی انقلاب اسلامی داشت و می‌بایست از او قدردانی شود. در سال 55 که همراه شهیدمنتظری بودم می‌بایست جزوات و کتاب هایی راجع به تشکیل حکومت اسلامی به دست مردم ایران می‌رسید تعدادی را در مکه به زوار می‌دادند. همین بعضی از کتاب ها، اسناد و جزوات راجاسازی می‌کردند تا از طریق مسافران وارد ایران شود. شهیدمنتظری آن چنان در جاسازی آنها مهارت پیدا کرده بود که مأموران گمرک و ساواک باوجود آموزش هایی که در این زمینه دیده بودند متوجه اسناد. مدارک، جزوات و کتاب های جاسازی شده نمی‌شدند. من کتاب «ولایت فقیه و حکومت اسلامی» را در قطع کوچک و به صورت جیبی در آوردم و تعدادی را به شهید اندرزگو دادم. بخشی را هم زوار با خود به تهران بردند. عده‌ای هم در مکه و جاهای دیگر تعدادی ازآنها را توزیع کردند. در واقع ما آن زمان با امکانات بسیار کم ابتکارات جالبی می‌کردیم که این بخشی از فعالیت های فرهنگی شهید منتظری بود.

دراین مقطع زمانی که شما در سوریه حضور داشتید و شهید منتظری به سوریه رفت و آمد می‌کرد، آیا با حضرت امام هم ملاقات هایی داشت و آیا خاطراتی را که ایشان در این باره نقل کرده باشد به یاد دارید؟
 

باید بگویم شهید منتظری به قول معروف یک جا بند نمی‌شد و دائماً در حرکت بود. مرتباً به کشورهای مختلف مثل کویت، بحرین، عراق و... می‌رفت. در این مدت هم چندین بار با حضرت امام تماس داشت به خاطر دارم یکی از مبارزان خسته شده و به عبارتی بریده بود و می‌گفت«چقدر آدم علاف باشد؟ همسر، فرزندان و همه زندگی‌ام در ایران است آخراین چه زندگی است که ما داریم؟ دائماً در تعقیب، گریز و احتیاط هستیم. به ایران برمی‌گردم،نهایتاً می‌میرم. اگر دستگیر نشدم، مبارزه و دشمنان را به درک واصل می‌کنم یا اینکه آنها را می‌کشند. بالاخره از این بلاتکلیفی نجات می‌یابم.»شهید منتظری و سایرین هرچه تلاش کردند او نرود، فایده نداشت سرانجام شهید منتظری به او گفت:«حالا که می‌خواهی بروی برو، اما قبل از رفتن خدمت حضرت امام برو و تصمیمت را با ایشان در میان بگذار و هر چه ایشان فرمودند اطاعت کن.» در حقیقت گفته شهید منتظری حاکی از تبعیت او از حضرت امام بود. محمد خدمت حضرت امام حضور نداشت اما قلب، روح و فکرش با امام بود. این تنها راهی بود که در آن لحظه به ذهن شهید منتظری خطورکرد تا به آن مبارز پیشنهاد بدهد. آن شخص هم به نجف خدمت حضرت امام رفت و تصمیمش را مطرح کرد. حضرت امام به او فرمود.» عزیزم! اگر می‌خواهی بروی، من حرفی ندارم برو، اما اگر صبر کنی هفت هشت ماه دیگر همگی با هم به ایران بر می گردیم.»این پیش بینی حضرت امام بسیار جالب بود .آن مبارزه منصرف شد و سرانجام همان طور که امام فرموده بودند ،همراه ایشان به ایران بازگشت.

شهید محمد منتظری در رفت و آمدهایش به کشورهای مختلف چه فعالیت هایی داشت؟
 

او به اعراب مسائل و الفبای انقلاب را یاد می داد که در مقابل ظلم و ستم و حکومت های وابسته به آمریکا ،انگلیس و اسرائیل به پاخیزند .می گفت مردم مستضعف می بایست حق خود را بگیرند .درواقع انقلاب ما چیزی جزاین نبود که حضرت امام همه ما را بیدارو آگاه کرد که علیه ظلم و ستم،استکبار و وابستگی به آمریکا و شرق و غرب قیام کنیم که این قیام برای رضای خدا بود و از این رو خداوند بزرگ هم پشتیبان و حامی بود که توانستیم به پیروزی برسیم.درحقیقت این نهضت رهایی بخش از صدراسلام تا فعالیت های سیدجمال‌الدین اسدآبادی و پس از آن شهید اندرزگو و سپس شهید منتظری و همین طور الی آخر ادامه دارد. اگر ادعا کنیم که شهید منتظری مبتکر آن بود،سخت در اشتباهیم. شهیدمحمد منتظری معتقد بود به تنهایی نمی‌توانیم مبارزه کنیم. به عبارتی اگر تفکر نهضت آزادی و سایرین را داشتیم،این انقلاب به پیروزی نمی‌رسید.یعنی نمی‌توان گفت فقط ما ایرانی ها در پیروزی انقلاب اسلامی نقش داشتیم .واژه هایی که به کار می‌برم ممکن است واژه های مارکسیستی و مبارزات مربوط به انقلاب های غیراسلامی باشد،لیکن در زمان صدر اسلام در تشکیل حکومت اسلامی بلال حبشی،سلمان فارسی و... همگی دست به دست یکدیگر دادند و اسلام به پیروزی رسید شهید منتظری هم چنین تفکرانترناسیونالیستی داشت که به معنای ناسیونالیستی نبود،یعنی ایران فقط به دست ایرانی ازچنگ ظلم و استکبار رها نشد. ما با کمک همه مسلمانان جهان می‌توانیم رژیم فاسد را ساقط کنیم،به همین دلیل علاوه بر آنکه ایرانیان را تشویق می‌کرد تا علیه رژیم ستم شاهی مبارزه کنند چون در این راه به کمک و همکاری غیر ایرانی ها احتیاج بود،آنها را هم به مبارزه علیه ظلم و ستم و استبداد راهنمایی و تشویق می‌کرد.
شهید منتظری هنگامی که در پاکستان بود از طریق مبارزان پاکستانی امکانات زیادی را به نفع ایران دراختیار گرفت همین طور وقتی آن شهید بزرگوار به افغانستان رفت و در زندان افغانستان به افغانی ها کمک کرد، در نهایت آنان هم با فعالیت هایی که کردند سهم به سزایی در پیروزی انقلاب داشتند. در زمانی که شهید منتظری به کشورهای عربی مانند بحرین می رفت، مبازان ما نمی‌توانستند امکاناتی به دست آورند مگراینکه آنها دراختیارشان قرار می‌دادند.لازم است صراحتاً بگویم مبارزان بحرینی به دلیل تمکن بالایی که داشتند برای تهیه بلیط های هواپیمایی کمک های زیادی به ما کردند و امکانات بسیاری دراختیار شهید محمد منتظری قرار می دادند،درمقابل آن شهید بزرگوارهمه تجارب انقلابی خود را به آنها منتقل کرد تا بتوانند علیه شیخ نشین های خائن قد علم کنند.این مسائل همه به هم متصل است و اگر آنها را تفکیک کنیم به جایی نخواهیم رسید در لبنان آیا می‌توان گفت بدون کمک فلسطینی ها قادر به ادامه مبارزاتمان بودیم؟ لازم بود درکنار ملت فلسطین قرار بگیریم و با تبادل اطلاعات و تجربیاتمان با مبارزان فلسطینی بتوانیم علیه ظلم و استکبار داخلی و خارجی بایستیم. این نوع نگاه و تفکرانترناسیونالیستی در شهید منتظری بسیار عمیق بود، به همین خاطر دائماً به کشورهای مختلف سفر می‌کرد و در تلاش بود تا تشکیلات کوچک را به تشکیلات منسجم مبارزاتی تبدیل کند،مانند نهضت آزادی بخش بحرین نهضت آزادی بخش عراق و....درواقع همه تلاشش این بود که گروه های کوچک مبارزاتی را علیه ظلم و استکبارجهانی و به نفع اسلام متحد کند. اگرهریک از خلفای حاشیه خلیج فارس،ظالمانی که درافغانستان،سوریه ، لبنان و...بودند ساقط می‌شدند،درحقیقت به نفع اسلام و مسلمانان بود.وقتی انقلاب اسلامی به پیروزی رسید این موقعیت فقط منحصربه ملت ایران نبود،بلکه پیروزی سایر ملت های مسلمان علیه ستم و استبداد بود.این پیروزی ترس و وحشت عظیمی در سلاطین و حتی اسرائیل ایجاد کرد.لازم است بگویم زمانی که آنجا بودیم ناخودآگاه بعضی مواقع صحبت از لیبی می‌شد. متأسفانه تا نام لیبی می‌آمد،سایرین می‌گفتند:«آنها بی دینند.»و سخنانی از این قبیل قذافی و دیگر مسئولان لیبی تفکر انترناسیونالیستی داشتند و معتقدبودند در این آشفته بازار،لیبی به تنهایی نمی‌تواند موفق شود و نیاز به نهضت های آزادی بخش سایر کشورها دارد.
تفکر شهید منتظری و سایرمبارزان علیه رژیم شاهنشاهی که همه نشات گرفته از اعتقادات حضرت امام بود این بود که می‌بایست همه مستضعفان جهان متحد شودندتا بتوان حکومت واحد اسلامی را به وجود آورد.درراستای این هدف شهید منتظری راجع به انقلاب های فلسطین، لیبی انقلابها و همچنین نهضت های آزادی بخش در فیلیپین،تایلند و... براطلاعات و تجربیات خود افزود. در حال حاضر نهضت های گمنامی در سراسر جهان نظیر اسپانیا، آمریکا و کشورهای افریقایی داریم که ناشناخته‌اند و علیه ظلم وستم مبارزه می‌کنند. یاری کردن به این نهضت ها در پیشبرد اهدافشان،وظیفه جمهوری اسلامی ایران است. پیش ازانقلاب اسلامی وظیفه مبارزان بود که شهیدمنتظری در این زمینه بسیار فعال بود،طوری که این شهید بزرگوار به عنوان«پدر نهضت های آزادی بخش» معروف شده بود زمانی هم که شهید شد .نهضت های آزادی مانند انقلاب فلسطین و... همگی عزادارشدند و خودرا یتیم می‌پنداشتند.پیام هایی که به مناسبت شهادت او صادرکردند،بسیارجالب و خواندنی بود.بازهم تأکید می‌کنم که اعتقاد شهیدمنتظری براین بود که به کمک همه مسلمانان جهان می‌توانیم حکومت اسلامی را دوباره احیا کنیم به این ترتیب شهیدمنتظری ساکت نمی‌نشست و تصمیم گرفته بود به عنوان شاگرد و پیرو امام حرکت کند،طوری که حضرت امام پس از شهادت منتظری از او به عنوان فرزند اسلام و قرآن یاد کردند.
لازم می‌دانم راجع به قضیه دکتر شریعتی مطالبی بیان کنم قبل از آنکه دکتر شریعتی از ایران خارج شود شهید منتظری برای او گذرنامه پاکستانی تهیه کرد،اما او توانست با نامه مزینانی برای خود گذرنامه بگیرد و با گذرنامه خود به فرانسه و ازآنجا به انگلستان رفت. قرار بود به خانواده خود در انگلستان ملحق شود.راجع به مرگ دکتر شریعتی دو روایت وجود داشت یکی اینکه شب هنگام وقتی سوسن و سارا وارد انگلستان شدند،دکتر شریعتی از آنها پرسید:«چرا مادر نیامد؟» آنها پاسخ دادند:«جلوی او را گرفتند و مانع آمدنش شدند.» می‌گویند به حدی ناراحت شد و آن قدرسیگارکشید تا بالاخره سکته و فوت کرد.روایت دیگر اینکه یکی از مأموران ساواک درانگلستان او را ردیابی کرد و در موقعیت مناسب در منزلش سرش را به زمین کوبید و او را به قتل رساند.درهر دو صورت چون هجرت کرده بود و علیه رژیم مبارزه می‌کرد به قول جلال‌الدین فارسی ما او را شهید می‌دانیم هر چند نقل و گفتگوهای بسیاری در این باره وجود داشت. یعنی می‌گفتند،ازعوامل رژیم بوده است. عده‌ای گفتند، ازعوامل ساواک بود و برخی هم می‌گفتند او شهید بوده است. به هر حال این شخص در انگلستان فوت شده بود و رژیم قصد داشت از مرگ او سوءاستفاده کند.اگر رژیم موفق می‌شد جسد او را به ایران بیاورد اعلام می‌کرد که از عوامل خودمان بوده است. مبارزاتی که در خارج ازکشور بودند به این نتیجه رسیدند به هر طریقی که ممکن است نگذارند جسد او را وارد کشور کنند. در این میان اعضای انجمن اسلامی اروپا، روحانیت و بیشتر از همه اعضای نهضت آزادی و قطب زاده و ابراهیم یزدی دراین زمینه نقش داشتند.ابراهیم یزدی و سایرین فکر می‌کردند بهترین مکان برای بردن و دفن جنازه کشور سوریه است. شهید محمد منتظری از امام موسی صدر خواست با توجه به روابط حسنه‌ای که با حافظ اسد داشت، زمینه آن را فراهم کند تا جنازه به دمشق منتقل گردد و به این ترتیب پیکر دکترشریعتی را درانگلستان تشبیع کردند و با هواپیما به سوریه آوردند و دفن کردند. در این مراسم همه عکس ها و فیلم ها را حقیر گرفته بود و از همه آنها فقط یک نسخه بود. پس از مراسم با همفکری مبارزان تصمیم گرفته شد تا ازاین موقعیت استفاده شود و مراسم روز چهلم دکتر شریعتی، با شکوه برگزار گردد و در آن روز تظاهراتی علیه نظام حاکم به راه بیندازیم.امام موسی صدر تمایل چندانی نداشت که مراسم چهلم دکتر شریعتی برگزار شود، اما با صحبت های شهید منتظری راضی به این کارشد.
آن زمان شهید منتظری پول های کلانی در اختیار داشت،ازاین رو به امام موسی صدر گفت:«در صورتی که موافقت نکنید، این پول ها قطع می‌شود و به شما کمکی نخواهد شد.» ازطرفی امام موسی صدر هم چون نیاز به پول داشت ناگزیر پذیرفت و به این ترتیب به رغم میل باطنی امام موسی صدر،مراسم چهلم دکتر شریعتی در بیروت برگزار شد.مسئولان تدارک این مراسم شهید محمد منتظری، علی جنتی و بنده حقیر بودیم.دراین راستا پوسترهای متعددی از حضرت امام، دکتر شریعتی، مرحوم طالقانی، آقای سحابی و... تهیه کردیم تا در روز مراسم در جاهای مختلف نصب کنیم وقتی می‌خواستیم عکس حضرت امام را در سالن نصب کنیم، هیچ کس جلو نمی‌رفت و همه به من نگاه کردند. من هم جلو رفتم و پس از آنکه سه چهار عکس چسباندم،آقای صادق طباطبایی خواهر زاده امام موسی صدر آمد و با تندی گفت:«چرا اینها را می‌چسبانی؟ در جایی که امام صدر هست امام سازی موقوف!»نزدیک بود با هم گلاویزشویم او اجازه نمی‌داد و من همچنان عکس ها را می‌چسباندم.دراین میان قطب زاده که نماینده امام موسی صدر بود، وساطت کرد و گفت:«دعوا نکنید تا همین جا که چسباندی کافی است.» بلاخره یک عکس امام موسی صدر و یک عکس کوچک دکتر شریعتی را جلو گذاشتند. در واقع در جایی که می‌بایست امام را مطرح و معرفی می کردیم،اجازه نمی‌دادند. در مراسم چهلم دکترشریعتی،امام موسی صدر، اعضای نهضت های آزادی بخش فلسطین، اریتره،یاسرعرفات وعده‌ای از ایرانی ها حضور داشتند. با توجه به اینکه در آن مراسم شهید منتظری به امام موسی صدر خط داده و محور سخنرانی را مشخص کرده بود، امام موسی صدر و همین طور یاسرعرفات ضمن سخنرانی شان از انقلاب اسلامی حمایت کردند. به این ترتیب جوری ناخواسته برای امام موسی صدر و خواسته برای ما علیه رژیم ایجاد شد و مراسم به خوبی برگزار شد و در جراید بازتاب خوبی داشت و سفیرایران در لبنان را که رئیس ساواک آنجا هم بود خشمگین و غضبناک کرد. عده‌ای از روحانیون هم که با دکتر شریعتی مخالف بودند مانند مرحوم مرتضی عسکری نامه تندی به شیخ شمس‌الدین با این مضمون نوشت:«تو که در آنجا هستی چرا اجازه دادی چنین کاری را انجام دهند؟ این شخص ملحد است و شما نباید این کار را می‌کردید.»
قبل از مراسم با کمک دکتر چمران و علی جنتی کتاب «آری این چنین است ای برادر» و «فاطمه فاطمه است» دکتر علی شریعتی را به عربی ترجمه کرده بودیم و پس از مراسم کتاب‌ها را در معرض فروش گذاشتیم. پس ازآنکه مراسم تمام شد. امام موسی صدر آمد و گفت: «شما پدر ما را درآوردید. آبروی ما را بردید. من نمی‌خواستم دراین مراسم شرکت کنم. ناچار به شرکت دراین مراسم شدم.» در صورتی که هر کس دیگری بود می‌بایست خوشحال می‌شد،اما چون محافظه‌کار و حسابگر بود اعلام کرد: «ما را به شرایطی انداختید که امکانات
بسیاری را از دست دادیم.» پس ازآن قرار بر این شد با خانم دباغ، آقایان قطب‌زاده، غرضی، آلادپوش و چند نفردیگر برای ارزیابی مراسم نزد امام موسی صدر برویم.شب بود و همه نشسته بودیم. شام مفصلی آوردند.ما هم گرسنه و تشنه بودیم. پس از صرف غذا همگی به من گفتند: «این چه حرکتی بود؟ این شیوه ثروتمندان است. این کارها اصلاً صحیح نیست. شما باید زندگی آرام،ساکت و مستضعفی داشته باشید.این غذاها طاغوتی بود.» من به شهید چمران گفتم:«دوستان اعتراض کرده‌اند که این چه غذایی بود که دادید؟» شهید چمران جواب داد: «من تعجب می‌کنم. اگر به شما چنین غذایی بدهیم ایراد می‌گیرید و اگر هم ندهیم می‌گویید اینها گرسنه و گدا هستند و بازهم ایراد می‌گیرید. ما نمی‌دانیم با شما چه کنیم؟»
خلاصه تصمیم گرفتیم خدمت حضرت امام برویم و گزارش این جریان‌ها را به امام بدهیم. شهید چمران گفت:«من نمی‌توانم بروم. اگر بروم تکه بزرگم گوشم است چون حسنی‌فرد با من مخالف است.» هر کس برای نرفتن بهانه‌ای آورد.ناگزیرآقای قطب‌زاده پذیرفت خدمت حضرت امام برود و ماجرای آن شب را توضیح دهد. حضرت امام بیانیه زیبایی دراین‌باره صادر کردند: «اکنون که به نظر می‌رسد انقلاب اسلامی در حال به پیروزی رسیدن است،برشما و مسلمانان واجب است با کسانی کار کنید که صدر در صد اسلامی باشند.»یعنی به ما هشدار داد که با هر نیرویی نمی‌توانیم کار کنیم. لازم است اشاره کنم با وجودی که مراسم چهلمین روز درگذشت دکتر شریعتی به خوبی برگزارشد،اما درکنارآن تنش‌هایی هم وجود داشت مثلاً جلال‌الدین فارسی و حمید روحانی از دیدگاه اسلامی، لیکن روحانیت مرتجع و رژیم از نگاهی دیگر مسبب این تنش‌ها بودند.

نظرات  (۱)

ببخشید مصاحبه با کی هست؟
ظاهرا اطلاعاتش یا کم بوده یا دستکاری کرده. امام موسی صدر خودش برای شریعتی برنامه گرفت و نه محتاج پول بود نه رابطه ای با منتظری داشت. ایشان در سخنرانی های خود برای فرماندهان حرکت امل بارها شریعتی را معرفی کرده بود. کتاب های شریعتی در حرکت امل بود و هست. تحریف تاریخ برای بزرگ کردن آدمها چه فایده ای دارد؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی